۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

آیا عید قربان مبارک؟





ب......ع

چه صدایی دارد
گوسفند مظلوم
و ندارد راهی
که گریزد شاید
ز سرانجامی شوم
و ندارد خبر از تقدیری
که برایش کردند
مردمانی معلوم
***.
تیغ بر تیغ دگر می سایید
منتظر بود که انجام دهد کارش را
و از آنجا که مسلمان و رئوفند این قوم
لحظه مرگ به حیوان دادند
آخرین آبش را
***.
سر و دل با جگرش
قسمت ارباب است
و سر باقی اعضای تنش
بین آنان جنگ است
و خدا می داند
بین این آدمها
تا چه حد تنهایم
و چه اندازه دل من تنگ است
***.
قصه ای تکراری است
من و یک صحرا خواب
در شب موحش اینجا حتی
سایه ای نیست ز سوسوی ستاره
اثری از مهتاب
من ز سردی و سیاهی مبهوت
مردمانی اما
مست از بوی کباب
***.
کاش می فهمیدند
مرگ یک گل کم نیست
فاش می گویم و از چاقوی سلاخیشان باکم نیست
گله مندی که چرا تنهایم؟
گلّه ای هست در اینجا لیکن
اثر از آدم نیست
***.
مغز را خوردن و دل سوزاندن
پیشه ی اینان است
علت تلخی این میوه که امروز نصیب من و توست
ریشه ی اینان است
هرس شاخه ندارد سودی
خانه از پایه و بن ویرانه است
***.

(باشد که در این عید بزگ مفهوم واقعی پیام حضرت حق را در یافت کنیم و اسماعیل خود را قربانی کنیم)
اسماعیل تو چیست؟
مقامت؟
موقعیتت؟
پولت؟
شهرتت؟
.......؟؟؟؟

1 نظر:

در ۵ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۲:۳۳, Anonymous ناشناس گفت...

و انگاه که ابراهيم با غالب امدن بر وسوسه هاي شيطاني کارد را بر گلوي اسماعيل نهاد تا اورا قرباني کند ندا امد ابراهيم جو گير مشو تو درمقابل دوربين مخفي قرار گرفته ي والا عيدت مبارک جوون

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی