۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه

فاطمه خانم ایشالا صد ساله شی

لبخند زدی و آسمان آبی شد
شب های قشنگ مهر مهتابی شد
پروانه پس از تولد زیبایت
تا آخر عمر غرق بی تابی شد




پدر....



همان‌طوری که مادر حدس زد شد
پدر آمد به شهر و نابلد شد
به شهر آمد، بساط واکس واکرد
نشست آنجا که معبر بود، سد شد
پدر را شهرداری آمد و برد
بساطش ماند بی‌صاحب، لگد شد
پدر از معضلات اجتماعی است
که تبدیل‌ِ به شعری مستند شد
و بعد آمد کوپن بفروشد اما
شبی آمد به خانه گفت بد شد
دوباره ریختند و جمع کردند
خطر از بیخ گوشم باز رد شد
پدر جان کند و هی از خستگی مرد
نفس در سینه‌اش حبس ابد شد
به مادر گفت من که رفتم اما
همان‌طوری که گفتی می‌شود شد
به یاد روی ماهش بودم امشب
نشستم گریه کردم جزر و مد شد
(شعر از:مریم آریان)

۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه

مرد کچل سیگاری!




دکتر شريعتي :
« کلاس پنجم که بودم پسر درشت هيکلي در ته کلاس ما مي نشست که براي من مظهر تمام چيزهاي چندش آور بود ، آن هم به سه دليل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اينکه سيگار مي کشيد و سوم - که از همه تهوع آورتر بود- اينکه در آن سن و سال، زن داشت. !...
چند سالي گذشت يک روز که با همسرم از خيابان مي گذشتيم ،آن پسر قوي هيکل ته کلاس را ديدم در حاليکه خودم زن داشتم ،سيگار مي کشيدم و کچل شده بودم . »

۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه

فوری فوری

به خبری که هم اکنون به دست من رسید توجه کنید:
رویانا، گوسفند شبیه سازی شده موسسه رویان دیشب در رختخواب خود شاشید. به گزارش خبر گزاری چیز نا این گوسفند که مادش نانو تکنولوژی است دیشب وقتی شنید دولت به دلیل نیار مبرم به گوسفند در روز عید قربان روی گوسفندهای شبیه سازی شده حساب باز کرده رختخواب خود راخیس کرد. خبر ها ی رسیده حاکی از رضایت مسئولین در زمینه خودکفایی تولید گوسفند است .



۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

آیا عید قربان مبارک؟





ب......ع

چه صدایی دارد
گوسفند مظلوم
و ندارد راهی
که گریزد شاید
ز سرانجامی شوم
و ندارد خبر از تقدیری
که برایش کردند
مردمانی معلوم
***.
تیغ بر تیغ دگر می سایید
منتظر بود که انجام دهد کارش را
و از آنجا که مسلمان و رئوفند این قوم
لحظه مرگ به حیوان دادند
آخرین آبش را
***.
سر و دل با جگرش
قسمت ارباب است
و سر باقی اعضای تنش
بین آنان جنگ است
و خدا می داند
بین این آدمها
تا چه حد تنهایم
و چه اندازه دل من تنگ است
***.
قصه ای تکراری است
من و یک صحرا خواب
در شب موحش اینجا حتی
سایه ای نیست ز سوسوی ستاره
اثری از مهتاب
من ز سردی و سیاهی مبهوت
مردمانی اما
مست از بوی کباب
***.
کاش می فهمیدند
مرگ یک گل کم نیست
فاش می گویم و از چاقوی سلاخیشان باکم نیست
گله مندی که چرا تنهایم؟
گلّه ای هست در اینجا لیکن
اثر از آدم نیست
***.
مغز را خوردن و دل سوزاندن
پیشه ی اینان است
علت تلخی این میوه که امروز نصیب من و توست
ریشه ی اینان است
هرس شاخه ندارد سودی
خانه از پایه و بن ویرانه است
***.

(باشد که در این عید بزگ مفهوم واقعی پیام حضرت حق را در یافت کنیم و اسماعیل خود را قربانی کنیم)
اسماعیل تو چیست؟
مقامت؟
موقعیتت؟
پولت؟
شهرتت؟
.......؟؟؟؟

۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه

به عشق محمد(پسر دایی شادوماد)

آخر این هفته جشن ازدواج ما به پاست
با حضور گرم خود، در آن صفا جاری کنید
ازدواج و عقد یک امر مهم و جدی است

لطفاً از آوردن اطفال، خودداری کنید
بر شکم صابون زده، آماده سازیدش قشنگ

معده را از هر غذا و میوه ای عاری کنید
تا مفصل توی آن جشن عزیز و با شکوه

با غذا و میوه ی آن جشن افطاری کنید
البته خیلی نباید هول و پرخور بود ها

پیش فامیل مقابل آبروداری کنید
میوه، شیرینی، شب پاتختی مان هم لازم است

پس برای صرفه جویی اندکی یاری کنید
گر کسی با میوه دارد می نماید خودکشی

دل به حال ما و او سوزانده، اخطاری کنید
موقع کادو خریدن، چرب باشد کادوتان

پس حذر از تابلو و ساعات دیواری کنید
هرچه باشد نسبت قومی تان نزدیک تر

هدیه را هم چرب تر، از روی ناچاری کنید
در امور زندگی، دینار اگر باشد حساب

کادو نوعی بخشش است، آن را سه خرواری کنید
گرم باید کرد مجلس را، از این رو گاه گاه

چون بخاری بهر تنظیم دما، کاری کنید
ساکت و صامت نباشید و به همراه موزیک

دست و پا را استفاده، آن هم ابزاری کنید
لامبادا، تانگو و بابا کرم یا هرچه هست

از هنرهاتان تماماً پرده برداری کنید
البته هرچیز دارد مرزی و اندازه ای

پس نباید رقص های نابه هنجاری کنید
حرکت موزون اگر در کرد از خود، دیگری
با شاباش و دست و سوت از او طرفداری کنید
کی دلش می خواهد آخر در بیاید سی دی اش؟

با موبایل خود مبادا فیلمبرداری کنید
در نهایت، مجلس ما را مزین با حضور

بی ادا و منت و هر گونه اطواری کنید


۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه

برای علی اکبر





بعد از تو از کدام دریچه

آسمان را به تماشا بنشینم

و با کدام واژه عشق را معنا کنم

بی تو

همه ی فصلها خاکستری

و همه ی ستاره ها خاموشند

کیفر شکستن دل من چند جاده غربت

و چند آسمان تنهایی است

باور کن

من هنوز هم

به قداست چشمان تو ایمان دارم مادر .
(برای شادی روح همه مادرانی که در بین مانیستند صلوات)

۱۳۸۸ آبان ۲۶, سه‌شنبه

با خيال ديگري ميرفت
و
من ساده چه عاشقانه
كاسه اي آب
پشت سرش
خالي كردم۰

بدون شرح!(باتشکر از بانک مرکزی)



نانوا هم جوش شیرین میزند بیچاره فرهاد!

۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه

بدون شرح!

بدون شرح!

۱۳۸۸ آبان ۲۴, یکشنبه

برای کیوان

پيشنهاداتي براي انتخاب نام كودك
دقت كنيد كه نام علاوه بر آهنگ خوش و معناي پسنديده، تلفظ نسبتا آساني داشته باشد، خيلي مهجور يا پيچيده نباشد و براحتي با اسامي يا كلمات ديگر اشتباه نشود. كودك شما در آغاز سخن گفتن نام خود را مي گويد و در مهد كودك و مدرسه اينگونه ارتباط برقرار مي كند.
اگر خويشاوندان شما از اقوام مختلفي هستند يا اگر ممكن است در آينده فرزند شما در شهر يا كشور ديگري زندگي كند به امكان تلفظ و معناي اسم او در لهجه و زبانهاي ديگر نيز توجه كنيد.
بعضي از نامها جنسيت ندارند يا جنسيت آنها نامشخص است؛ در انتخاب اينگونه اسامي دقت كنيد و اگر شك داريد قبل از تولد نوزاد با سازمان ثبت احوال مشورت كنيد. بخشي از شكل گيري هويت جنسي اطفال متاثر از نام آنها خواهد بود.
اگر نام خانوادگي شما طولاني يا تركيبي از چند كلمه است بهتر است يك نام كوتاه براي فرزندتان در نظر بگيريد. اما اگر نام خانوادگي كوتاهي داريد مي توانيد از ميان اسامي بلندتر يا مركب نيز انتخاب كنيد.
مي توانيد در طول بارداري نامهايي را كه مي يابيد به تدريج فهرست كنيد تا در فرصت مناسب در مورد معنا و ريشه آن بررسي كرده و با همسر و خانواده تان به تبادل نظر بپردازيد.
منم دوتا پیشنهاد دارم:
اگه دختر بود:.......؟
اگه پسر بود: امیر علی

۱۳۸۸ آبان ۲۲, جمعه

به عشق مهدی فاطمه

این جمعه هم گذشت... یک روز جمعه کسی آرام می آید نگاهش خیس عرفان است قدمهایش پر از معنا دلش از جنس باران است کسی فانوس بر دستش مثال نور می آید امید قلب ما روزی مثال نور می آید اللهم عجل لولیک الفرج


۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه

من زن ندارم ولی... من ندارم زن و از بی زنیم دلشادم
از زن و غر زدن روز و شبش آزادم
نه کسی منتظرم هست که شب برگردم
نه گرفتم دل و نه قلوه به جایش دادم
زن ذلیلی نکشم هیچ نه در روز و نه شب
نرود از سر ذلت به هوا فریادم
“هر زنی عشق طلا دارد و بس٬ شکی نیست”
نکته ای بود که فرمود به من استادم
شرح زن نیست کمی٬ بلکه کتابی است قطور
چه کنم چیز دگر نیست از آن در یادم
هر کسی حرف مرا خبط و خطا می خواند
محض اثبات نظرهای خودم آمادم(!)
زن نگیر – از من اگر می شنوی- عاقل باش!
مثل من باش که خوشبخت ترین افرادم
مادرم خواست که زن گیرم و آدم گردم
نگرفتم زن و هرگز نشدم من آدم!
هیچ کس نیست که شیرین شود از بهر دلم
نه برای دل هر دختر و زن فرهادم
الغرض زن که گرفتی نزنی داد که: “من
از چه رو در ته این چاه به رو افتادم؟”
(در این راه بامن همراه باشید. مجمع عقلا!!!)

دانشجوووو...

دانشجویان جهان
ژاپن: بشدت مطالعه می کند و برای تفریح ربات می سازد! مصر: درس می خواند و هر از گاهی بر علیه حسنی مبارک، در و پنجره دانشگاهش را می شکند! هند: او پس از چند سال درس خواندن عاشق دختر خوشگلی می شود و همزمان برادر دوقولویش که سالها گم شده بود را پیدا می کند. سپس ماجراهای عاشقانه و اکشنی پیش می آید و سرانجام آن دو با هم عروسی می کنند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود!عراق: مدام به تیر ها و خمپاره های تروریست ها جاخالی می دهد ودر صورت زنده ماندن درس می خواند! چین: درس می خواند و در اوقات فراغت مشابه یک مارک معروف خارجی را می سازد و با یک دهم قیمت جنس اصلی می فروشد!اسرائیل: بیشتر واحدهایی که او پاس کرده، عملی است او دوره کامل آموزشهای رزمی و کماندویی را گذرانده! مادرزادی اقتصاد دان به دنیا می آید! گینه بی صاحاب: او منتظر است تا اولین دانشگاه کشورش افتتاح شود تا به همراه بر و بچ هم قبیله ای درس بخواند! کوبا: او چه دلش بخواهد یا نخواهد یک کمونیست است و باید باسواد باشد و همینطور باید برای طول عمر فیدل کاسترو و جزجگر گرفتن جمیع روسای جمهوری امریکا دعا کند! پاکستان: او بشدت درس می خواند تا در صورت کسب نمره ممتاز، به عضویت القاعده یا گروه طالبان در بیاید!اوگاندا: درس می خواند و در اوقات بیکاری بین کلاس؛ چند نفر از قبیله توتسی را می کشد! انگلیس: نسل دانشجوی انگلیسی در حال انقراض است و احتمالا تا پایان دوره کواترناری منقرض می شود ولی آخرین بازماندگان این موجودات هم درس می خوانند!و اما ایران:
عاشق تخم مرغ است!
سرکلاس عمومی چرت می زند و سر کلاس اختصاصی جزوه می نویسد!
سیاسی نیست ولی سیاسی ها را دوست دارد ...
معمولا لیگ تمام کشورهای بالا را دنبال می کند!
عاشق عبارت « خسته نباشید» است، البته نیم ساعت مانده به آخر کلاس!
هر روز دو پرس از غذای دانشگاه را می خورد و هر روز به غذای دانشگاه بد و بیراه می گوید!
او سه سوته عاشق می شود!
اگر با اولی ازدواج کرد که کرد ... وگرنه سیکل عاشق شدن و فارغ شدن او بارها تکرار می شود!
جزء قشر فرهیخته جامعه محسوب می شود ولی هنوز دلیل این موضوع مشخص نشده؛ که چرا صاحبخانه ها جان به عزرائیل می دهند ولی خانه به دانشجوی پسر نمی دهند!
او چت می کند!
خیابان متر می کند ...
و در یک کلام عشق و حال می کند!
نسل دانشجوی ایرانی درسخوان ... در خطر انقراض است

--: آقا ببخشین! کبریت دارین؟!
-: خجالط بکش جوون، من همسن تو که بودم، غهرمان کشتی بودم!!

--: می بخشین خانوم! کبریت دارین؟
-: ...(سکوت)...

--: ببخشید! آقا کبریت دارین؟
-: معزرت میخام، من عجله دارم!

--: خانوم ببخشید ....آآ....
-: گم شو...! بی حیا...!!

--: آقا شرمنده! کبریت دارین؟
-: آقا رو... کبریت میخاد... ها.. هها.. ها

--: می بخشید خانوم! کبر...
-: اوه.. شرمنده! من غصد اذدواج ندارم!!

--: شرمندم آقا! کبریت خدمتتون هست؟
-: (با صدای آهسته) ایدز داری؟!!

--: مادر ببخشید! کبریت دارین؟
-: خدا بده مادر...! خدا بده... شرمنده!!

--: آقا ببخشید! کبریت دارید؟
-: داداش! اگه داشتی، منم خاطرشو میخام!

--: خانوم! روم سیا! کبریت دارین؟
-: ...اواه...ش.... اووووم...!!

--: می بخشید آقا! کبریت دارید؟
-: ژقالی ندارم! شه ژمانه میخای یا ژمبوری؟!

--: مادر! می بخشین! کبریت دارین؟
-: همین شما معتادا جامعه رو به لجن کشوندین دیگه!! ..انگل جامعه!!

--: آقا!! کبریت خدمتتون هست؟
-: مشغالی ده هژار تومن!! خریداری؟!!

--: باید ببخشید! کبریت دارین؟
-: کصافت! مگه خودت خاهر و مادر نداری؟!

--: شرمنده خانوم! کبریت دارین؟!
-: مادر! به جوونیت رهم کن!!

--: پدر جان! کبریت دارین؟
-: یه دونه داشتم، که اونم توی این رژیم از دستم پرید!! نه آقا جون، ندارم!!

--: خانوم ببخشید! کبریت دارین؟
-: پسر! تو جوونی، برو کار کن!!

--: آقا ببخشید! کبریت دارین؟
-: (با دستپاچگی) ششرمنده عذیذ! من اهل خلاف ملاف نیسسم داداش!!

--: می بخشین! کبریت دارید؟
-: خودتی عمو! منم یه روز تجارت دو ذاری می کردم، برو یکی دیگه رو سیا کن! ما این کاره ایم!!!

.
.
.
.

و پیرمرد، اون شب، زیر پل، از سرما مرد... مرد... مرد، و من نتونستم حتا یه آتیش براش روشن کنم!!!

۱۳۸۸ آبان ۱۸, دوشنبه

حال کردم عکس خانم روشن روبزارم اینجا مدیون من اید اگه فکر کنید دلیل خاصی داره!!

۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه